استراتژی محتوا چیست( داستان آلیس در سرزمین عجایب)؟
آنچه در این درس میخوانید نکاتی در مورد فلسفه نیاز به محتوا، چالشهای استراتژی محتوا، تعریف محتوا، صنعت محتوا و سایر موارد عمومی است که برای آشنایی با استراتژی محتوا به آن نیاز داریم.
در بخشهای مختلف این مطلب، سایر درسها و موضوعات مرتبط نیز معرفی شدهاند تا بسته به نیاز و اولویت خود، بتوانید به مطالعه آنها بپردازید.
- استراتژی محتوا و داستان آلیس در سرزمین عجایب
- تعریف محتوا چیست؟
- صنعت محتوا چیست و چه بخشهایی دارد؟
- استراتژی محتوا چیست و استراتژیست محتوا چه کسی است؟
استراتژی محتوا و داستان آلیس در سرزمین عجایب
اجازه بدهید بحث استراتژی محتوا را از نقطهای دور و ظاهراً نامربوط آغاز کنیم.
اگر کمی حوصله داشته باشید و وقت بگذارید میتوانیم پس از بررسی از این ماجرا، سریعتر به سمت موضوع تخصصی استراتژی محتوا حرکت کنیم.
لوییس کارول، نویسندهی کتاب آلیس در سرزمین عجایب، زمانی که ماجرای شکل گرفتن این کتاب را توضیح میدهد، حال و هوای خودش را بسیار شفاف تعریف میکند:
راه طولانی بود.
باید لورینا و آلیس و ادیث – سه دختری که به ترتیب سیزده، ده و هشت سال داشتند – را در یک پیاده روی هشت کیلومتری همراهی میکردم.
نمیشد در سکوت مسیر را طی کرد.
باید حرف میزدیم.
در میان داستانهای موجود در ذهنم گشتم و چیز جذابی به خاطرم نیامد.
داستان دختر خستهای به نام آلیس را تعریف کردم که در اثر بیدقتی، درون یک سوراخ سقوط کرد.
سوراخی که لانهی یک خرگوش بود.
حالا توجه بچهها جلب شده بود.
انگار چنین داستانی را دوست داشتند.
اما تنها مشکل این بود که من باقی داستان را نمیدانستم.
سعی کردم به سرعت، داستان را ادامه دهم.
موجوداتی خیالی را یکی پس از دیگری خلق کردم.
آلیس به هر کدام از آنها برمیخورد. حرفهایی رد و بدل میشد.
اتفاقهایی میافتاد.
بچهها هیجان زدهتر میشدند و من هم با دقت و هیجان بیشتری، داستان خیالیام را ادامه میدادم.
حالا کمی تا مقصد باقی مانده بود و هر چه میتوانستم گفته بودم.
از هر جمله و خاطره و تصویری که به ذهنم میرسید استفاده کرده بودم.
هنوز به مقصد نرسیده بودیم و داستان رو به پایان بود.
بچهها نمیدانستند. اما من میدانستم که اگر بخواهم، با بچههایی خسته و بیحوصله از پیادهروی مواجه نشوم، باید داستان به شکلی زیبا و جذاب، تا رسیدن به مقصد ادامه پیدا کند!
لوییس کارول، بعدها همان داستانی را که ناگزیر در یک پیاده روی برای سرگرم کردن بچهها بافته بود، به ناشری داد و حاصل آن رویاپردازی، یکی از معروفترین داستانهای امروز جهان است.
شاید اگر امروز لوییس کارول زنده بود، بر خلاف آن زمان، خودش را نه عکاس مینامید. نه ریاضیدان و نه نویسنده. شاید خودش را یک تولیدکننده محتوا مینامید.
مسائلی که او در آن روند چند کیلومتری با آن درگیر بود، امروز هم وجود دارند. اما هر کدام، نامهای تازهای گرفتهاند.
مهم نیست شما، تولیدکننده یک خودرو باشید یا سازنده یک فیلم. مهم نیست شما برای تثبیت برند یک سازمان یا یک محصول تلاش میکنید یا علاقمند به توسعه برند شخصی خود هستید.
هر کسی که با شما – به عنوان یک فرد یا سازمان – آشنا میشود، درست مانند آن دختربچههای همراه لوییس کارول، همراه شماست.
آشنای جدید، که میتوانیم او را مخاطب بنامیم، درست مانند همان دختربچهها، زود خسته و بیحوصله میشود.
باید سرگرم شود.
باید دستش را در دست شما نگه دارد.
باید با علاقه و هیجان، همراه شما بیاید.
فاصله بین مبدا و مقصد، گاه کوتاه است و گاه بلند.
گاهی فاصله به اندازهی چند دقیقه است: از نخستین لحظهای که شما به عنوان یک فروشندهی خدمات بیمه، وارد یک شرکت میشوید. تا چند دقیقه بعد که طرف مقابل، تصمیم میگیرد خدمات بیمه را از شما خریداری کند، یا اینکه به دنبال روشی مودبانه برای پایان دادن گفتگو و بیرون کردن شما بگردد.
گاهی فاصله به اندازهی چند سال است: از امروز که شما، میکوشید با هزار داستان و ماجرا و خدمت، کودکان را با نام بانک خود آشنا کنید تا شاید ده سال بعد، وقتی به افتتاح نخستین حساب بانکی جدی در زندگیش فکر میکرد، بانک شما را در اولویت قرار دهد. یا وقتی که شما، به عنوان یک شرکت صنعتی، به انواع و اقسام شیوهها، از طریق ابزارهای آزمایشگاهی و کتابها و نمایشگاهها، خودتان را پیش چشم دانشجویان قرار میدهید تا سالها بعد، وقتی به موقعیت تصمیم گیری در یک صنعت رسیدند، شما را نسبت به رقبایتان در اولویت قرار دهند.
همراه کردن انسانها و همراه نگه داشتن آنها، حفظ جذابیت دوستی و رابطه و همراهی و ایجاد و تقویت شوق و هیجان در این رابطه، ماجرای سادهای نیست.
لوییس کارولهای دنیای امروز، فقط همراه بچهها نیستند. بلکه همراه همه ما هستند.
آنها فقط قصه نمیسازند. آنها محتوا میسازند.
گاه فیلم میسازند. گاه موسیقی. گاه طراحی گرافیکی یک بیلبورد را انجام میدهند و گاه طراحی و چیدمان یک بروشور را تعیین میکنند.
گاه صفحهای در فیس بوک میسازند و گاه آلبومی در اینستاگرام.
اما هدف مشخص است:
آنها همراه میخواهند. این نوع همراهی از یک آشنایی ساده اتفاقی یا برنامه ریزی شده آغاز میشود و در مسیری کوتاه یا طولانی ادامه پیدا میکند تا به مقصد برسد.
برگرفته از سایت متمم