تعریف محتوا چیست؟
اگر بخواهیم نگاهی جدیتر به محتوا بیندازیم، باید مطلب «عصر محتوا – ایستگاهی جدید برای قطار توسعه» را بخوانیم.
آنجا توضیح داده شده که هر جا ظرفی هست مظروفی هم هست و به قول انگلیسی زبانها، هرجا Container هست، داخل آن ٰContent هم وجود دارد.
با این دید، کسی که تلویزیون را میسازد، بستر یا ظرف ساخته و کسی که برای تلویزیون فیلم میسازد، محتوا یا مظروف را تولید کرده است.
کسی که فیس بوک را تولید کرده، ظرف ساخته و کسی که در آن یک صفحه تعریف و ایجاد میکند، برای آن ظرف یک مظروف (محتوا) تولید کرده است.
کسی که سازهی بیلبورد را در کنار بزرگترین میدان شهر نصب میکند، ظرف ساخته و کسی که برای آن بیلبورد، یک تصویر دوبعدی یا یک حجم سه بعدی تبلیغاتی را طراحی و تولید میکند، محتوا ساخته است.
اما مستقل از تعریف دقیق محتوا، اجازه بدهید با کمی اغماض از دقت علمی، فکر خودمان را روی چند نمونه از متداولترین محتواهای موجود متمرکز کنیم:
کتابی که منتشر میشود، نمونهای از محتوا است.
فیلمی که ساخته میشود، نمونهای از محتوا است.
پیامک تبلیغاتی که برای شما ارسال میشود، نمونهای از محتوا است.
آلبوم موسیقی یک هنرمند که منتشر میشود شکل دیگری از محتوا است.
بروشوری که برای تبلیغ یک محصول منتشر میشود یا دفترچه راهنمای استفاده از یک محصول، نمونهای از محتوا است.
عکسی که در اینستاگرام منتشر میکنیم، نمونهای از محتوا است.
جملهای که در توییتر توییت میشود، مطلبی که در فیس بوک منتشر میشود، بحثی که در وبلاگ یک نویسنده مطرح میشود، همه نمونههایی از محتوا هستند.
صنعت محتوا چیست و چه بخشهایی دارد؟
مرکز مطالعات و تحقیقات مشترک وابسته به اتحادیه اروپا، در گزارش خود به نقل از سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی OECD صنعت محتوا را چنین تعریف میکند:
MCI یا Media and Content Industry (صنعت محتوا و رسانه) مجموعه همه فعالیتهای اقتصادی است که با هدف تولید، توزیع و نشر انواع محتوا، از جمله موسیقی، صدا، ویدئو، انیمیشن، محصولات تلویزیونی، مقاله، کتاب، خبر و سایر خدمات مرتبط با اطلاعات، شکل گرفتهاند.
شاید مفید باشد که برخی از زیر مجموعههای صنعت محتوا و رسانه را با هم مرور کنیم:
تولید محتوا یا Content Creation
در این بخش از صنعت محتوا، کسانی مشغول هستند که نقش تولیدکننده در ابتدای زنجیرهی تولید را بر عهده دارند.
کارگردانی که فیلم میسازد،
نویسندهای که کتاب مینویسد،
وبلاگ نویسی که پست مینویسد،
کسی که یک گزارش خبری را برای یک روزنامه یا یک سایت خبری تنظیم میکند،
هر کسی که در خانه و خیابان، از طریق موبایل یا لپ تاپ یا هر شیوهی دیگر، جملهای را برای نشر در توییتر یا عکسی را برای نشر در اینستاگرام آماده میکند،
کسی که حرفهای حافظ را در قالب هفتاد یا صد پیامک مختلف آماده میکند و به شرکتی میسپارد که سرویس فال پیامکی را ارائه میدهد،
همه و همه، در بخش تولید محتوا فعالیت دارند.
عرضه و توزیع محتوا یا Content Delivery & Distribution
محتوایی که تولید میشود، در نهایت باید به شکلی قابل استفاده برای مخاطب در بیاید و از طریق شبکههای توزیع به دست او برسد.
فرض کنید شما برای یک سایت خبری مطلبی مینویسید و روی کاغذ به مدیر مربوطه ارائه میدهید. شما کار تولید محتوا را انجام دادهاید. اما تبدیل شدن این مقاله به یک متن دیجیتال ماجرای دیگری است. ضمن اینکه پس از تایپ شدن و دیجیتال شدن، باید زیرساخت لازم (سرور و هاست و …) هم فراگیر شود تا دسترسی مخاطب نهایی به محتوا، تسهیل شود.
فرض کنید کتابی را نوشتهاید، ناشری لازم است که کاغذ تهیه کند. کتاب چاپ کند. هزینههای پخش و توزیع را برآورد کند. خودش توزیع را بر عهده بگیرد یا اینکه قراردادی برای برونسپاری این فعالیت تنظیم کند. همهی فعالیتهایی که ناشر، پس از پایان کار نویسنده و تحویل اثر انجام میدهد، در حوزهی عرضه و توزیع محتوا قرار میگیرد.
بازاریابی با استفاده از محتوا یا Content Marketing
یک بار به ماجرای لوییس کارول که در ابتدای این نوشته آمد فکر کنید. کسانی که متخصص بازاریابی با استفاده از محتوا هستند، بازاریابی را به شکل دیگری میفهمند. بازاریابی با استفاده از محتوا، به صورت خلاصه فروشنده را عموماً در مقام «آموزشدهنده» و یا «داستان گو» میبیند.
کسی که در ایران، برای نخستین بار، هنگام فروش دستگاههای مایکروفر، یک CD فیلم هم هدیه داد و در آن به آموزش آشپزی با استفاده از مایکروفر پرداخت، مثالی ساده از بازاریابی با استفاده از محتوا را اجرا کرده است.
شکل کمی پیچیدهتر این است که ما تولیدکننده «روغن سرخ کردنی متمم!» باشیم، و به جای اینکه تمام در و دیوار را با تصویر شیشهی روغن پر کنیم، یک برنامه بسیار پرطرفدار آشپزی با معروفترین افراد و چهرهها و متخصصان آشپزی تولید کنیم و آشپز مربوطه – همانطور که گاهی به شکل افراطی و آزاردهنده هم دیدهایم! – در طول مدت غذا درست کردن به ما یادآوری کند که از روغن سرخ کردنی متمم(!) برای غذای خود استفاده میکند.
وقتی یک بانک بزرگ ایران، روی چند مورد از بهترین فیلمهای سال سرمایهگذاری میکند و در تیتراژ پایانی فیلم، خودش را به عنوان سرمایهگذار معرفی میکند، باز هم با شکل دیگری از بازاریابی محتوا طرف هستیم.
زمانی، یک فیلم پرطرفدار پخش میشد و همان بانک یا بانکهای مشابه، پول میدادند که فیلم را نصفه کاره قطع کنند و برای ما در مورد کیفیت خدماتشان صحبت کنند. اما امروز فیلم قطع نمیشود، وقتی فیلم به پایان رسید و ما با حس و حال خوب، آخرین لحظات فیلم را در ذهن مرور میکنیم، نام آن بانک از جلوی چشممان میگذارد و میبینیم که فلان بانک، سرمایهگذار تولید این فیلم بوده است.
اگر فرصت کوتاهی دارید، این لینک را باز کنید و نگاهی به آن بیندازید. در نشریهی تایم تصویری شبیه صفحه فوق خواهید دید. روی دکمه Explore More کلیک کنید تا گلدمن ساکس برای شما یک برنامه آموزشی در مورد بازار سرمایه نمایش دهد. تایم با خیال راحت بالای این صفحه نوشته که این محتوا در ازاء دریافت پول منتشر شده! من و شما هم با لذت میخوانیم و یاد میگیریم. Contently در تحلیل خود از این نوع تبلیغها، حرف مهمی میزند: چرا ما به عنوان مخاطب فکر میکنیم محتوایی که برای نمایش آن پول گرفته شده باید محتوای ضعیفی باشد؟ چرا کسی که تبلیغ میکند، احساس میکند حالا که پول داده هر نوع محتوایی را – حتی بدون ذرهای اطلاعات مفید آموزشی – میتواند منتشر کند؟ این نگاه متعلق به تبلیغات سنتی است. استراتژی محتوا میتواند شکل دیگری از محتوای تبلیغاتی را در اختیار ما قرار دهد. غنیتر. آموزندهتر و مجابکنندهتر.
حالا شاید بهتر بتوان درک کرد که چرا لری داونز در مورد روزنامهها معترضانه میگوید: هنوز هم بسیاری از روزنامهها با مدل ذهنی قدیمی، خبر و محتوا را از تبلیغ جدا میدانند!
ما در متمم، بحث دیگری هم داریم تحت عنوان: «محتوا چگونه به پول تبدیل میشود». بحث Content Marketing یا بازاریابی با استفاده از محتوا، بحث بسیار گستردهای است که پس از این مقدمات، باید به صورت مستقل به آن پردازیم و این کار را هم انجام خواهیم داد.
اما به هر حال، اگر نگاهی به مطلب بازاریابی محتوا و افزایش سهم بازار داشته باشید، میتوانید ذهنیت اولیهای در مورد فضای بازاریابی با استفاده از محتوا به دست بیاورید.
دانش SEO و SEM را هم امروزه بخشی از صنعت محتوا میدانند:
وقتی امروز از محتوا حرف میزنیم، یکی از مهمترین انواع محتوا، محتوای دیجیتال است.
محتوای دیجیتال مطلبی است که در شبکههای اجتماعی، در وبلاگها و سایتها و خلاصه در فضای مجازی منتشر میشود. همه خوب میدانیم که تولید محتوا کافی نیست. باید کسی هم باشد که این محتوا را ببیند. از آن استفاده کند و این محتوا را به دیگران توصیه کند.
فرض کنید که شما یک کتابفروشی آنلاین دارید – یا یک کتابفروشی فیزیکی دارید که الان میخواهید برای آن سایت هم داشته باشید – و میخواهید از «محتوا» برای تثبیت موقعیت آن استفاده کنید. احتمال دارد تصمیم بگیرید که هر هفته یا حتی شاید هر روز، نقد یک کتاب را در سایت خود منتشر کنید. اما این کافی نیست. مردم باید بدانند که شما چنین نقدی را منتشر میکنید.
یک گزینه رفتن به سراغ شیوههای سنتی تبلیغ در فضای آنلاین است.
شیوههای سنتی تبلیغ در فضای آنلاین، عموماً شیوههایی هستند که مردم، معادلی را برای آنها در فضای آفلاین و فیزیکی میشناسند.
به همین دلیل، عموماً از همان مدل ذهنی سنتی، در به کارگیری این ابزار مدرن استفاده میکنند.
کسانی که در فضای فیزیکی بیلبورد میگرفتهاند و تبلیغ میکردهاند، یا در روزنامهها آگهیهای بزرگ تمام صفحه و نصف صفحهای میدادهاند، در فضای مجازی به دنبال خریدن بنرهای سایتهای بزرگ و پربازدید میروند.
کسانی که در فضای فیزیکی، تراکت و بروشور در سر چهارراهها پخش میکردهاند، بر این باور هستند که ایمیل مارکتینگ، جایگزینی ارزان قیمتتر برای همان کارهای قدیم است. به همین دلیل به دنبال خریدن آدرس ایمیل صدها هزار نفر میروند تا همان تراکت کاغذی را به شکل دیجیتال به زور و زحمت به صندوق ایمیل مشتریان بالقوه برسانند.
در اینجا نمیخواهیم به صورت مطلق و قطعی استفاده از این ابزارها را منتفی اعلام کنیم. بلکه میخواهیم بگوییم که اگر چه این ابزارها، شبیه ابزارهای سنتی ما به نظر میرسند، اما فلسفه و کاربری آنها در حوزه تبلیغات، کاملاً متفاوت است.
ضمن اینکه ابزارهای دیگری هم در کنار آنها شکل گرفته است. امروز گوگل، می تواند دپارتمان بازاریابی بسیاری از کسب و کارهای آنلاین باشد. مخاطب به نتیجه جستجوی گوگل اعتماد زیادی دارد. خصوصاً طی سالهای اخیر که شعار گوگل و شرکتهای مشابه تغییر کرده و همه آنها اعلام میکنند که Content is the King
سلطنت متعلق به محتواست! امروز نمیتوان به سادگی برای مدت طولانی، با هزار حیله و ترفند در صدر فهرست پیشنهادهای گوگل و موتورهای جستجوی معتبر نشست. مگر اینکه محتوای ارزشمندی داشته باشی.
زمانی SEO یا Search Engine Optimization مجموعهای از تکنیکهای نرمافزاری بود که می توانست کمک کند تا سایت من و شما، در صدر فهرست پیشنهادهای گوگل و سایر موتورهای جستجو باشد. اما امروز SEO پیش از هر چیز و بیش از هر چیز، میخواهد به ما استاندارد یک محتوای مفید و ارزشمند را بیاموزد. به ما یاد دهد که چگونه میتوان محتوایی ساخت که خواننده آن را دوست داشته باشد و موتورهای جستجو و در راس آنها گوگل، با توجه به میل و رغبت مخاطب، امتیاز بیشتری به آن بدهند.
اجازه بدهید به این شکل بگوییم که در حوزه محتوا، میتوان بخش قابل توجهی از بازاریابی را، به صورت رایگان به شرکتی معتبر و مستقر در کالیفرنیای آمریکا واگذار کرد. این شرکت گوگل نام دارد! و اگر مطمئن باشد که شما محتوای ارزشمند و مفید دارید، حاضر است در تمام دنیا به رایگان هر روز و هر لحظه، شما را به عنوان یک مجموعه معتبر، به مردم معرفی کند. اصطلاح SEM یا Search Engine Marketing یا بازاریابی با استفاده از موتورهای جستجو هم به چنین کارکردی از موتورهای جستجو تاکید و توجه دارد.
سلام بسیار ممنونم مطلب فوق العاده ای بود
از شما سپاسگذارم که با انتشار مطالب مفید و کاربردی به دیگران کمک می کنید تا رشد کنند
سلام . از شما ممنونم بسیار عالی و کاربردی در خصوص محتوا نوشتید .
بسیار عالی
سلام اطلاعات بالا زمینه فهم محتوا را برای بنده ایجاد کرد .از ارائه (مفهوم محتوا )به زبان ساده ممنونم