بنام خدا
حتما پس از تماشای یک فیلم ویا دیدن یک برنامه تلویزیونی و یا حتی تماشای یک بازی فوتبال و یا…نظریه خیلی از دوستان را شنیده اید که هر کدام به نوعی در مورد اتفاق افتاده اظهار نظر می کنند و میخواهند انتقادات خود را به سمع و نظر دیگران برسانند و از این طریق دیگران را به خود جلب کنند. در دنیای هنر بخصوص هنر هفتم این اتفاق زیاد رخ میدهد که بعضی از آنها قابل تحمل و بعضا به شما تحمیل می شود. حقیقت این است که ما برای نقد کردن یک اثر هنری نیاز به مولفه هایی داریم تا بتوانیم منصفانه و بدون اظهار نظرهای بی منطق، نقاد خوبی باشیم . نخست اینکه بدانیم نقد چیست ونقاد چه کسی است؟
نقد چیست؟ در دنیای سینما مانند بقیه هنرها موضوع نقد آثار از اهمیت خاصی برخوردار است. در نقد فیلم تلاش بر این است که برداشت های صحیح ذوقی افراد در راستای اهداف این هنر جهت داده شود و با نظام مند کردن آنها با فن سینما، درک و فهم بصری بیننده را افزایش دهد.
نقادفیلم کیست؟ نقاد کسی است که با آگاهی در جنبه های تکنیکی و فنی فیلم مانندکارگردانی، فیلمبرداری، بازیگری، نورپردازی، صدابرداری، تدوین، طراحی صحنه، موسیقی و…تبحر لازم را داراست وآنها را از نزدیک لمس کرده باشد. علاوه بر آن یک نقاد با تجربه بایستی در زمینه های مذهبی، سیاسی، شناخت ادبیات، شناخت سبک های هنری، تاریخ، جامعه شناسی، صنعت، اقتصاد و …. اطلاعات لازمی را داشته باشد، که هرکدام از اینها در عالم سینما از جایگاه خاصی برخوردار است.
نقد ایرادگیری نیست؛ یک نقاد بایستی با استدلال فنی، نقاط مثبت و منفی فیلم را مد نظر داشته باشد و منصفانه و بدون تحمیل نظرات وسلیقه شخصی به نقد جزئیات فیلم بپردازد.
ابتدا بایستی دید که فیلم چه می خواهد بگوید؟ و ازچه طریق داستان می گوید؟ آیا فیلم از ژانر خاصی تبعیت میکند؟ میزان موفقیت فیلم در رساندن پیام وتم اصلی داستان در رسیدن به هدف چگونه است؟
با بخش بندی و تجزیه فیلم به اجزای تشکیل دهنده آن سکانس ها و صحنه ها ومنطقی بودن ارتباط تصویری بین پلانها برای رسیدن به یک صحنه متحد وارتباط موضوعی سکانس ها می توان بهتر به نقاط ضعف و قوت کارگردانی پی برد.
ارزیابی کلی منتقد و صراحت آن در مواردی همچون ایده، طرح اولیه فیلم، داستان، فیلمنامه، دکوپاژو کارگردانی، بازیگری و… و همچنین استدلال در باره موضوع، محتوا و عناصر فرمیک و تکنیکال فیلم می تواند مورد ارزیابی منتقد واقع شود.
آنگاه الگوهای تکراری را که بایستی با تنوع وخلاقیت تغییراتی را در آن دیده شود را پیدا کنید، که نباید تبدیل به کلیشه شده باشد. کلیشه ها همیشه با انتقاد جدی روبرومی شوند.
جذاب ترین حسی که در دیدن آن فیلم به ذهن خطورمی کند کدام است؟ آیا فیلم مورد نظر نقطه عطف و اوج مشخص دارد و برای رسیدن به این نقطه اوج مسیری داستان گو را طی کرده است؟ آیا رسیدن به این نقطه سهل است یا با واپیچیدگی به آن می رسیم؟ نقاط اوج و قوت در کدام پلان ویا صحنه است؟ برای رسیدن به اوج چه ضعف هایی و نقاط مبهمی وجود دارد؟ آیا معانی پلانها برای رسیدن به اوج کافی و رسا ست و همه قادر به درک آنها هستند؟
ارتباط کنش ها و واکنش ها باید مرتبط و در راستای حادثه فیلم باشدو برای هر کنش توجیه خاصی با واکنش آن در نظر گرفته شده باشد تا با همزاد پنداری تماشاگر روبرو شود، درغیر اینصورت جذابیت فیلم از بین رفته وسرگرم کنندگی آن به سردرگمی بیننده منجر خواهد شد.
شناخت مخاطب نقاد نیز یکی دیگر از مولفه های مهم اوست. نقادی در بین مخاطبین متخصص معمولا راحت تر از مخاطب عام است زیرا مخاطب متخصص ادراکات لازم جهت درک استدلال نقاد را داراست اما مخاطب عامی بدون منطق می خواهد نظر شخصی خود را به کرسی بنشاند . پس اگر تخصصی در این زمینه دارید با نقادان عام بحث و جدل نکنید که به نتیجه ای نخواهید رسید .
امروزه فیلم ها با چندین و چند مضمون ساخته می شوند که ساخت هر کدام لازم به داشتن دانش و زمینه هایی است، وقتی که فیلم دارای پیام اجتماعی مهمی است و نیازمند داشتن تکنیک های پیچیده فیلمبرداری وتجهیزات نور پردازی و صدابرداری نیست ، بهتر است نقد محتوایی و روایی را مد نظر داشته باشید تا موضوع تکنیک و فرم را.
مسعود محمدی
هنرآموز رشته سینما